حریــم عشــق(سنگرســازان بـی سنگر)

حریــم عشــق(سنگرســازان بـی سنگر)

اگر شب قدر همان شبی است
که تقدیر عالم در آن تعیین می گردد ،
همه شب های جبهه شب قدر است...


آخرین نظرات



بسم رب الشهدا و الصدیقین



عرض سلام و ادب...

امشب بعد از حدود شش ماه از آخرین مطلبم در سنگرسازان بی سنگر ، محضر شهیدی خواهیم بود که با عنوان بلاگمان یعنی " سنگرساز بی سنگر "  در تاریخ 18 شهریور سال 65 در جزیره مینو به درجه رفیع شهادت نائل آمده...


شهید عبدالعلی محمدبیگی...


امشب  به مطالبی در مورد این شهید سعید دست یافتم ، بطوری که حدود 5 ماه قبل فقط اسمی از شهید شنیده بودم ، آنهم بر حسب یک اتفاق...

.

.

.

ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای ، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش...






سلام خدا به کربلا نرفته هایی که کربلایی شدند...





بی ربط نوشت:

+ هواتو کردم..من ِمجنون..من ِپریشون هواتو کردم
+ گریه م گرفته...دلم گرفته..مثل بچه مرده ها گریه م گرفته...
+ دار و ندارم مال تو..آقاجان...
+ پای دلم لنگه...ارباب دلم برات تنگه...
+ کربـــــــــــــــــــــــــلا...
+ شب جمعه ...
دوم رجب المرجب 1438...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۳۵
بی نشان 135



  #شب_هفتم_محرم



میان مستکبرین دیروز و امروز، فرق چندانی نیست...

خوب که نگاه کنی می‎بینی تنها ابزارها عوض شده.

دیروز اگر با تیر سه شعبه حلق شیرخواره را می‎دریدند ، امروز با ترکش بمب های خوشه ای صدای گریه کودکانه صدها طفل را برای همیشه قطع می‎کنند!


اگر می خواهی نوادگان فرعون کودک کُش را ببینی و همقطاران حرمله را بشناسی ، چشم بگردان در روی زمین ، ببین امروز کیست که در چند مرحله کودکان شیرخوار یک دیار را بی بهانه قتل عام می کند و هیچ از فعل خود اِبایی ندارد...


#لعن_الله_علی_القوم_الظالمین



نویسنده متن : #سید_محمد_رضی_زاده 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۵ ، ۲۲:۴۱
بی نشان 135

‍ ▪️ @shokouhebikaran



بسم رب الحسین علیه السلام



تو خود نیک می‌دانی دست کشیدن از جگرگوشه‌هایی که به جان آدمی بسته اند ، برای یک #مادر کار ساده ای نیست! وقتی تمام پسران قبیله پیش پایت پرپر شده باشند ، هیچ چیز مگر سرکشیدن معجون عشق و اطاعت و #ولایتمداری ، نمی تواند تو را مُجاب کند که حاضر شوی دلخوشی های زندگانی ات را فدا کنی. 


 


زینب کبری «سلام الله علیها» اگر دردانه های کم سال خود را به میدان مبارزه فرستاد ، صرف یک دلسوزی خواهرانه برای غربت برادرش نبود! قربان کردن طفلان خود به پای حسین ، #تمرین_ولایتمداری_زینب بود ، نه لطف و پیشکش خواهرانه!!!

و زینب این مادر شهید صبور عاشورایی ، آنقدر در پشت پرچین خیمه تغافل ماند و به پیشواز شهیدان پرپر شده ی مانده روی دست برادر نرفت تا از فرط خجالت ، شرمنده روی امامش نشود! او که خود  مأمور به صبر بود و حالا که نمی‌توانست در دفاع از برادر خود به تنهایی راهی میدان جنگ شود ، شاید با این هدیه ها که مقبول افتاده بودند تصویر لبخندی - هرچند کمرنگ - در دلش نقش بسته بود. چرا که در پیشگاه امام خود روسپید شده بود و فردایی دیگر وقتی به مدینه بازگشت ، پاسخ  شوی خود «عبدالله بن جعفر» را با سربلندی می‌داد.


 

اما زمین بارها به دور خود چرخید و زمان پیش چشم زمین گذشت و سرنوشت زمانه ما دوباره با جنگ پیوند خورد. و در این مسیر صعب، #مادران_شهدا در راه اطاعت از ولی هر آنچه که داشتند را فدا کرد. آنها با اشتیاقی وصف ناشدنی هر چه داشتند را در طبق #اخلاص نهادند و در راه آرمان خود جگرگوشه های خود را هدیه راه ولایت کردند . شیرزنانی که چون زینب ، نه تنها مادر شهید ، بلکه گاهی همزمان نسبت همسر و فرزند و خواهر شهید را هم بر دوش خود می کشیدند . آنها همه هستی خود را فدا کردند ، تا غربت ولیِّ شان را نبینند ، تا اشک را در چشم #رهبر خود نبینند . و برخی هاشان در عین #گمنامی ، آنقدر در خانه هاشان ماندند و حتی گاهی به دیدار رهبرشان - که مشتاق زیارتش بودند – نرفتند ، تا شرمندگی امام خود را نبینند. 


 


#پنجشنبه ها حوالی غروب گذرت اگر به #گلزار_شهدای شهر بیفتد، چشم آدمی به قامت های خمی می افتد که حاضر شده بودند از این هجر عزیزان ، در عین بی کسی، الف قامتشان دال شود، اما شاهد تنهایی و محاصره ولیِّ خود در میانه گودال نبرد با دشمن نباشند. 


پنجشنبه ها گلزار شهدای هر گوشه از این کشور ، میهمان زینب های عصر ماست ، آنها که جگرگوشه های خود را با #محبت_حسین، تربیت کردند؛ آن سان که غربت امام خود را در برابر یزیدیان زمان نتوانستند تحمل کنند. مادرانی میوه دلشان را بی رودربایستی تقدیم ولی زمان خود کردند ، تا امام خود را پیش دشمن خونخوار، مستأصل نبینند. 


 

این انقلاب حسینی بیمه نفس های خسته و مجاهدت های شاگردان عهد بسته با زینب کبری است. آن ها واژه های کوتاه اما پر آه #صبر را عاشقانه هجی کردند. مادران صبوری که با دیدگان جمال‌بین خود همچون زینب در طی این مسیر سخت مصائب ، هیچ چیز جز زیبایی ندیدند!



#ما_رأیت_إلا_جمیلا

#عقیلة_العرب

#جبل_الصبر

#مادران_شهدا

#شب_چهارم_محرم



+ نویسنده متن: #سید_محمد_رضی_زاده

+ دست مریزاد برادر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۲۲:۵۳
بی نشان 135


بسم الله النور 



یک روز این خبر را پیامبر به جهان مخابره کرد که: 

علی و شیعیانش ، #رستگارند!


و در جایی دیگر فرمود: 

فاطمه ، پاره ی #تن من است! 


پس #خوانندگان عزیز! 


#توجه_فرمایید!

#توجه_فرمایید!


جز در  ِ خانه ی علی و زهرا (علیهما السلام)

کوبه ی خانه ی هیچ مرد و نامردی را نکوبید!!


#خبرنگارها_عشق_علی_و_زهرا_را_مخابره_کنند...


+17 مرداد روز خبرنگار.!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۹
بی نشان 135


بسم رب الشهدا



جانباز شهیدحاج رجب محمدزاده

مردی که با نِی از سفره انقلاب سهم

بر‌ میداشت...!

#عمو_رجب_آسمانی_شدنت_مبارک.‌

#دعایمان_کن



+ طراح عکس سمت راست: آقای امین دریانورد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۹
بی نشان 135

 

بسم ربّ الشّهدا و الصّدیقین





شهیدان آنانی بودند که شجاعت داشتند از مرز خویشتن بگذرند و برای رضایت خداوند و بندگان خدای شان ، گرانبهاترین دارایی خود را که "جان " بود به پیشگاه حقیقت هدیه دهند . نباید چنین تصور کرد که شهید بی اعتنا به زندگی بوده و از زنده ماندن دوری میگزیده و ارزش نفس و جان خود را نمیدانست !!! چنانچه این تصور، تصویر ذهنی باشد مراقبت از گناه ، دوری از مکروهات ، استمرار به پاکی ، تلاش برای امنیت و آرامش یک ملت ،نمی بایست در رفتار آنان موج میزد.

از جمله این بخشندگان جان و آفریننده حماسه ها ، سردار شهید مهندس مهدی امینی و یاوران صدیق او شهدای دارلک می باشد.

از آنجائیکه در بین شهدای استان آذربایجان غربی که نقش اساسی در شکل گیری انقلاب در سطح کشور و استان داشت ، مهدی امینی نامی آشناست و لیکن به هر بها و بهانه ای شخصیت و همت بلند او چندان شناخته نشده و همواره مظلومیت شهادت وی و یاران صدیق اش نیز در هاله ای از ابهام باقی مانده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۹
بی نشان 135


بسم الله الرحمانی که رحیم است!


حتما می گویید یعنی چه، این دیگر چه ترکیبی ست؟ اما باید بگویم که اینجا نام یک شهید در میان است. آن هم سردار شهید رحمان راحلی مقدم.شهیدی از خطه ی سرسبز شمال.. نام این شهید عزیز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۶
بی نشان 135

  ‌


زاد روزتان مبارک!

جهاد ِ همیشگیِ همیشه زنده...

نمیتوانم روی مزارتان ، تولدتان را ضربه بزنم...بیست و چهار ضربه انگشت یا بیست و چهار شمع یا رز یا.....‌

اما به رسم نبودن های همیشگی ام،گلاب را به ملاقات با دوستان گمنامتان بردم‌

عطر گلاب ،هوای ناب اردیبهشت،روز معلم....راستی که چه ارتباط زیبایی...

معلم من...

بیاموز مرا،آموختنی های آموخته ات را..‌که من اول راه و شما یکسال و سه ماه و پانزده روز در مقصد...

ورودتان به بیست و پنج سالگی ،در جوار سید الشهدا تبریک میگویم....

سلامم را به آقا برسانید....

روح و دلم با یادتان شاد.‌‌‌‌...



تا تویی پاسدار خیمه ی وحی

اهل بیت رسول(صلوات الله علیهم)را چه غم است؟


#شهید_جهاد_عماد_مغنیه




یا رادَّ ما قد فات . . .

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۲
بی نشان 135


بسم رب الشهداء


قبل ازدواج...

هر خواستگاری که میومد...

به دلم نمی‌نشست...!

اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...

دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف...

میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...

.

شنیده بودم #چلّه_زیارت_عاشورا خیلی حاجت میده...

این چله رو آیت الله حق شناس توصیه کرده بودن...

با صد لعن و صد سلام...

کار سختی بود اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...

ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم...

۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان...

.

۴،۳روز بعد اتمام چله…

خواب شهیدی رو دیدم...

چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمه لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود... دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان...

ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...

.

یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت:

"حاجت روا شدی..."

به فاصله چند روز بعد اون خواب...

امین اومد خواستگاریم... و ...


 از اولین سفر سوریه که برگشت گفت:

"زهرا جان…

واست یه هدیه مخصوص آوردم..."

یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:"زهرا ،این یه تسبیح مخصوصه،

به همه جا تبرک شده و...

با حس خاصی واست آوردمش...

این تسبیح رو به هیچ‌ کس نده...

" تسبیحو بوسیدم و گفتم:

"خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره..."

بعد شهادتش

خوابم برام مرور شد...

تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود...


از زبان همسر شهید

#شهید_مدافع_حرم_امین_کریمی_چنبلو


تسبیح سبز رنگی که شهید به همسرش هدیه می دهد...

.

.



+ شروع و پایان زندگی ِ شان با حضرت زینب (سلام الله علیها ) گره خورده بود...

عقدشان 29 اسفند سال 91 ولادت حضرت زینب سلام الله علیها بود و شهادت شهید در دفاع از حریم آل الله علیهم صلوات الله ...


+ دهه شصتی‌ها هم شهید مى‌شوند…


یا رادَّ ما قَد فات . . .







۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۸
بی نشان 135



بسم رب الشهدا و الصدیقین


دیروز(پنجشنبه) یک ساعت مانده به اذان مغرب ، برای بنده خدایی ثبت نامی اینترنتی انجام می دادم ، که نیاز به آدرس ایشون داشتم.

وقتی آدرس منزل رو پیامکی برام فرستاد، و نوع آدرس دادن رو.

ناخودآگاه یاد بخشی از صحبت های فرمانده دل ها افتادم..


آدرسی که اون بنده خدا پیامکی فرستاده بود:


خ مدنی...کوچه غفاری آذر...پلاک...


این نام مدنی همان نام شهید آیت الله مدنی است...

نام غفاری آذر همان شهید دفاع مقدس است...شهید غفاری آذر...


و اما صحبت فرمانده در پایگاه بسیج امام خمینی رحمة الله در سالروز شهادت آیت الله دکتر بهشتی ، که به خاطرم آمد:

...این انقلاب به بنیانگذاری حضرت امام ره و به برکت خون شهدا ، علی الخصوص علمای دین-مراجع تقلید-روحانیت،

که در چنین روزی ؛ (یعنی) آخرین روز هفته قوه قضائیه ، سالگرد شهادت " کی؟؟ " (فرمانده از نیروهای بسیجی پایگاه می پرسد)


که هرکدام پاسخ های متفاوت می دهند.


نیرویی جواب میدهد: دکتر بهشتی.


فرمانده مجدد می پرسد: شهید؟

جواب میدهند:شهید دکتر بهشتی.

اما جواب فرمانده؟؟؟

شهید آیت الله دکتر بهشتی





لینک دریافت صحبت های فرمانده در این خصوص


عذرخواهی میکنم بابت کیفیت پایین فایل.درصدد هستم اصل فایل رو به دست بیارم و جایگزین کنم.ان شاءالله



اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم




+نوای وب   


یا رادّ ما قد فات...




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۰
بی نشان 135